¤ بهشت زیرپای مادران است ¤
 
 
 

«بسـم رب هــــــادی(علیه السلام)»

قالَ الاِْمامُ الْهادى(عليه السلام):

«لَوْ سَلَكَ النّاسُ وادِيًا شُعَبًا لَسَلَكْتُ وادِىَ رَجُل عَبَدَاللّهَ وَحْدَهُ خالِصًا.»:
اگر مردم به راه هاى گوناگونى روند، من به راه كسى كه تنها خدا را خالصانه مىپرستد خواهم رفت.

 

 |+| نوشته شده در  ساعت   توسط  ܓ✿ فرزندت ܓ✿  | 

  ((سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشفَ الغَم فرِّجْ هَمّی و

یَسِّرْامری و ارحَمْ ضعفی و قِلةَ حیلتی
 
و ارزُقنی من حیث لا اَحتَسِبُ
 
یاربّ العامین))
 
منزه است خداوند. اي برطرف كننده اندوه شديد و از بين برنده غم،‌اندوه شديد من را برطرف ساز و امرم را آسان گردان و بر ضعف و كمي چاره ام رحم آور و مرا از جايي كه گمان ندارم روزي ده اي پروردگار جهانيان
 
التماس دعا

 |+| نوشته شده در  ساعت   توسط  ܓ✿ فرزندت ܓ✿  | 

 

اعیاد شعبانیه مبارک

 |+| نوشته شده در  ساعت   توسط  ܓ✿ فرزندت ܓ✿  | 

هر چه به اون روز ... نزدیکتر میشود ...

خاطراتت به جنونم می کشند ...

 

کاش آنهمه خوب و بزرگوار نبودی و میشد فراموشت کرد !

 

 |+| نوشته شده در  ساعت   توسط  ܓ✿ فرزندت ܓ✿  | 
خبر آمد خبری در راه است...
سرخوش آن دل که از آن آگاه است...
شاید این جمعه بیاید...شاید...
پرده از چهره گشاید...شاید...
دست افشان، پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی پر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمان خویش را
با همه لحن خوش آواییم
در به در کوچه ی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمه ی تو از همه پر شور تر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ی ما می شدی
مایه ی آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است
نامه ی تو خط امان من است
ای نگهت خاستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مدد کار ما
کی و کجا وعده ی دیدار ما...
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه ی مشعر، کدام کنج منا
ز شوق وصل تو در انتظار بنشینم
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش
تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلی خانه ی پیغمبران را...
خبر آمد خبری در راه است...
سر خوش آن دل که ار آن آگاه است...
شاید این جمعه بیاید...شاید...
پرده از چهره گشاید...شاید...

 

 |+| نوشته شده در  ساعت   توسط  ܓ✿ فرزندت ܓ✿  | 
مطالب قدیمی‌تر
  بالا